تقويمتان را 25 سال بكشيد جلو

امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

تقويمتان را 25 سال بكشيد جلو
نویسنده : علي قاسمي تاریخ : یک شنبه 6 فروردين 1391

 

تقويمتان را 25 سال بكشيد جلو
جام جم آنلاين: دنياي فناوري با سرعتي باورنكردني به پيش مي‌تازد. ظاهر و باطن زندگي و نگاه و افكار ما درباره شرايط لازم براي زندگي كردن آنقدر لايه به لايه تغيير مي‌كند كه خيلي وقت‌ها نمي‌توانيم متوجه اين تغييرات شويم، مگر اين‌كه دو زمان مختلف را با شرايط و ويژگي‌هايش با هم مقايسه كنيم.

براي مثال از حضور تلفن همراه در زندگي روزانه مردم ايران حدود 15 سال مي‌گذرد، اما همين زمان كوتاه آنقدر به نظر طولاني مي‌رسد كه خيلي‌ها حتما يادشان نيست آن وقت‌ها كه تلفن همراه نبود چطوري زندگي مي‌كردند.

مثلا وقتي مي‌رفتيم بقالي و يادمان مي‌رفت ليست خريد چه بوده، چه جوري از عيال‌جان يا مامان‌ خانم مي‌پرسيديم چه مي‌خواهد يا اگر مي‌رفتيم سفر و نمي‌توانستيم ثانيه به ثانيه وضعيتمان را براي دوستانمان پيام كوتاه كنيم، چطور مي‌شد از سفر لذت برد؟

اعتياد ما به موبايل 15 سال طول كشيد، اما از وقتي در دام اينترنت افتاديم تا امروز ـ كه بعضي وقت‌ها به سرمان مي‌زند كاش مي‌شد مثلا يك تكه از كيكي را كه پخته‌ايم پيوست كنيم به ايميل و بفرستيم براي مامانمان تا به داشتن يك همچين شاه‌پسري افتخار كند ـ فقط 7سال طول كشيده است.

حالا اين را داشته باشيد تا برايتان بگوييم كه اعتياد ما به عابر بانك‌ها فقط چهار سال زمان برد و اگر همه چيز همين جوري جلو برود تا سال آينده يادمان نخواهد آمد كه چطور بايد از يك كيبورد و موس استفاده كنيم، چون تبلتي كه تازه خريده‌ايم دارد بدجوري نگاهمان را به دنيا عوض مي‌كند.

خب همين موضوعات و نزديك شدن به نوروز امسال ما را به فكر انداخت كه مثلا 25 سال ديگر مردم تعطيلات نوروز چه كار مي‌كنند؟ اين شد كه سوار بر بال خيال، داستان يك سفر نوروزي در سال 1416 را تصور كرديم. راستش را بخواهيد خودمان آنقدر از اين داستان لذت برديم كه حيفمان آمد شما هم آن را نخوانيد. پس با ما همراه شويد و تقويمتان را 25 سال بكشيد جلو!

هزار راز و رمز پشت مراسم نوروز قرار دارد، اما در كنار همه آنها براي كسي كه يك سال را سخت و بدون وقفه كار كرده و گاهي 14 تا 15 ساعت در روز به كار مشغول بوده يكي از مهم‌ترين وجوه نوروز تعطيلات آن است.

از ابتداي امسال با مسوولان موسسه قرار گذاشته بودم كه من در طول سال هر روز و تمام وقت برايتان كار مي‌كنم، اما به جاي مرخصي‌هايي كه نمي‌روم ماه اول سال بعد را دست از سرم برداريد.

پس از چانه‌زني‌هاي فراوان موافقت حاصل شد و قرار شد نوروز امسال تعطيلات من از پنج روز به يك ماه افزايش پيدا كند. پس از يك سال كار سخت شايد چشم‌اندازي از يك تعطيلات يك ماهه جذاب‌ترين منظره پيش رو باشد.

براي خيلي‌ها تعطيلات يا مرخصي يعني ماندن در خانه و خوابيدن تا لنگ ظهر. مي‌تواني در منزلت استراحت كني، هر از گاهي تصوير ديوار مقابل را تغيير بدهي تا چشم‌اندازي از دريا يا كوهستان يا حتي وسط كوير را برايت به نمايش بگذارد و سيستم مركزي تهويه منزلت هم آب و هواي آنجا را شبيه‌سازي كند.

مراقب شوخي دوستان باشيد

البته بايد مراقب باشي كه اسير شوخي‌هاي دوستانت با اين سيستم محيط‌نما نشي. چندي پيش يكي از دوستانم تعريف مي‌كرد كه يك اپوننت هيجان‌انگيز رايگان را براي سيستم منزلش هديه گرفته بود كه محيط اقيانوس را شبيه‌سازي مي‌كرد. او هم برنامه را اجرا كرده بود.

اولش همه چيز هيجان‌انگيز بود، ديوار انگار يك باره زير آب فرو رفت و سر و كله جانورهاي دريايي پيدا شد ولي كم‌كم بخش جالب و شوخي شرورانه دوستانش نمايان شد.

آنها شبيه‌سازي آب و هوا را هم به اين منظره اضافه كرده بودند و در نتيجه اول رطوبت خانه بالا رفت و سپس سيستم اطفاي حريق منزل كه در تمام خانه مستقر است و به‌طور عادي رطوبت را هم تنظيم مي‌كند، ديوانه‌وار شروع به ريختن آب در منزل كرد.

شانس بزرگ اين بود كه او سيستم عامل مديريت هوشمند منزل را به روز كرده بود و در اين سيستم تمام بخش ‌هاي الكترونيكي خانه كه عملا همه چيز را شامل مي‌شود، در چنين شرايطي در حالت دفاعي قرار مي‌گرفت و آسيبي نمي‌ديد اما چند هفته‌اي صرف خشك كردن خانه و مبل و بقيه چيزها شد.

ديوارهاي ديجيتال

بيست سي سال پيش وقتي از چنين سيستم‌هايي حرف مي‌زدند يا بايد در فيلم‌هاي علمي تخيلي دنبالشان مي‌رفتي يا در خانه‌هاي افراد ثروتمند.

يادم هست آن موقع مي‌گفتند در خانه بيل گيتس ـ مدير و بنيانگذار شركت مايكروسافت ـ چنين ديواري وجود دارد. اما به محض اين‌كه اولين نسخه‌هاي تجاري وارد بازار شد، قيمت‌ها به شكل غيرقابل باوري كاهش پيدا كرد.

الان ديگر اين بخشي از خانه حساب مي‌شود و آنقدر عادي شده كه در آن موقع، استفاده از اينترنت امري عادي شده بود. البته علت رواج اين سيستم فقط بخش تفريحي آن نبود. ديوارهاي ديجيتال به بخشي از سيستم ارتباطي خانه‌هاي هوشمند بدل شدند.

آنها نه تنها فضاسازي انجام مي‌دادند كه عملا جايگزين صفحات نمايش مختلف شده بودند، نمايش وضعيت بخش‌هاي مختلف خانه، فهرست كارهاي شبكه، نمايش تلويزيون خانگي و همه چيز به اين ديوار‌ها منتقل شده بود و خوبي آن هم اين بود كه براي ارتباط با آن احتياج به واسطه نبود.

كافي است دست را در هوا بچرخاني

بخشي از دستورات به شكل صوتي منتقل مي‌شد و عملا خانه‌ها قابليت حرف زدن كامل را داشتند. حدود 25 سال پيش شركت اپل در يكي از مدل‌هاي تلفن‌هاي محبوب آن دوران كه سر و صداي زيادي هم به پا كرد و به نام اي فون 4 اس به بازار آمد، سيستم گفت‌وگوي شخصي شده‌اي به نام سيري را معرفي كرد.

فرق اين سيستم با فرمان‌هاي صوتي قبلش اين بود كه از هوش مصنوعي استفاده مي‌كرد و با لهجه، كلمات و طرز حرف زدن صاحبش ارتباط برقرار مي‌كرد.

سيري به سرعت رشد كرد و در بقيه سيستم‌ها، ابتدا در تلفن‌هاي همراه و بعد در تبلت‌ها و كامپيوترها و حتي سايت‌هاي اينترنتي توسعه پيدا كرد و وقتي مديريت هوشمند خانه‌ها قرار شد عمومي شود، اين سيستم بخش جدايي‌ناپذير آن شده بود. در اين مدت آن قدر سريع رشد كرده است كه گاهي كاربرها يادشان مي‌رود با ماشين حرف مي‌زنند.

بخش ديگري از دستورات را مي‌توان براحتي با حركت دادن دست در فضاي آزاد انجام داد. براي ورق زدن روزنامه‌هاي الكترونيكي، انتقال عكس‌ها و هر چيزي كه زماني براي انجام آن نياز به موس و بقيه رابط‌ها بود، الان فقط كافي است دستت را در هوا تكان دهي.

البته اين فناوري هم خيلي قديمي شده و خيلي‌ها معتقدند بايد بزودي نسل جديدي از آن معرفي شود. ايده اين طرح به زماني بازمي‌گشت كه بيش از دو دهه پيش، كنسول‌هاي بازي وي 2 به حسگرهاي حركتي مادون قرمز مجهز شده بودند.

اين حسگر را جلوي تلويزيون قرار مي‌داديد و اين حسگر مي‌توانست حركات بدن شما را ثبت و به واسطه بازي منتقل كند.

موج جديدي از اعتياد به بازي‌هاي رايانه‌اي به وجود آمد و البته برخلاف نسل قبلي بازي‌هاي كامپيوتري كه هميشه كلي از پزشكان با آن مخالفت مي‌كردند و باعث كم‌تحركي و عوارضي نظير چاقي براي كاربرها مي‌شد، از آن استقبال شد.

چون در اين بازي‌ها بايد مثل جهان واقعي تحرك داشته باشيد و مثلا اگر در يك مسابقه دو اين بازي شركت مي‌كرديد ، بايد دو درجا مي‌زديد تا سيستم متوجه شود كه در حال دو هستيد يا كساني كه بوكس بازي مي‌كردند عملا روي به روي تلويزيون بايد به حريف فرضي‌شان مشت مي‌زدند و جاخالي مي‌دادند.

سيستم پردازش دستورهاي حركتي بر همين مبنا استوار شدند. همه خانه به حسگرهاي فروسرخ مجهز شد و بنابراين در محيط خانه مي‌توانستيد با فعال كردن آن با حركت دادن دست‌هايتان دستورات لمسي را انجام دهيد.

تركيب اين سيستم با ديوارهاي ديجيتال عملا هر خانه‌اي را مي‌توانست به يك ورزشگاه يا محيط كار تبديل كند. البته اين حسگرها وقتي كار پردازش دستورات صاحبخانه را انجام نمي‌دادند تبديل به سيستم امنيتي مي‌شدند و مي‌توانستند همه خانه را زير نظر داشته باشند و هر نفوذ احتمالي را به صاحبخانه منتقل كنند؛ ولي خب هنوز هم خيلي‌ها از اين سيستم ناراضي هستند و فكر مي‌كنند فناوري به روز جلو نرفته است.

آنها انتظار داشتند تا الان سيستم كامل هولوگرام 3 بعدي به اين مجموعه اضافه شود. ايده تندرويي هم نيست. زماني كه ژاپن براي ميزباني جام جهاني 15 سال پيش (2022) پيشنهادش را مطرح كرد، قول داده بود سيستم هولوگرام را آنقدر توسعه دهد تا بازي‌هاي آن سال به طور هولوگراميك همزمان در ورزشگاه‌هاي منتخب جهان پخش شود اما به هر حال فيفا تسليم دلارهاي نفتي قطر شد و ميزباني آن سال را به اين تيم داد تا يكي از بي‌رمق‌ترين جام‌هاي جهاني برگزار شود.

برخي از كارشناسان مي‌گويند اگر ژاپن ميزباني را مي‌گرفت آن فناوري به قدري سريع توسعه پيدا مي‌كرد كه الان در همه خانه‌ها قرار داشت، اما فعلا فقط به طور محدود و در برخي شركت‌ها قابل دستيابي است.

سفر به فضا

اما من در گروه اول كه خانه خودشان را به هر جاي ديگري ترجيح مي‌دهند، جايي نداشتم. يعني راستش را بخواهيد اصلا از ماندن در خانه لذت نمي‌برم. برنامه من براي تعطيلات هيجان انگيزتر از بازي كردن با سيستم خانه هوشمند است.

الان كه به سن بازنشستگي نزديك شدم، هنوز يكي از روياهاي قديمي‌ام تحقق پيدا نكرده و آن رفتن به فضاست. از بچگي آرزوي سفر به فضا داشتم و همين باعث شد تا رشته و كاري در زمينه علم پيدا كنم. رياضيات خواندم و به روزنامه‌نگاري روي آوردم تا درباره علم بنويسم حتي در اوايل دوره كاري من هم سفرهاي غير فضانوردان به فضا عادي بود. مي‌شد چند ميليون دلاري به روسيه پول داد تا شما را يك هفته به ايستگاه فضايي قديمي كه آن روزها مهم‌ترين سازه بشر در فضا به شمار مي‌رفت، ببرد.

بعدها شركت‌هاي خصوصي وارد اين بازار شدند و انواع و اقسام سفرهاي كوتاه و بلند فضايي طراحي و ارائه شد. قيمت‌ها روز به روز پايين آمد، اما خدمات مدام رشد كرد تا جايي كه ديگر واقعا مي‌شد شبيه يك فضانورد واقعي بسياري از هيجانات سفرهاي فضايي را تجربه كرد.

الان ديگر فرودگاه‌هاي پروازهاي زير مداري نه تنها در اكثر كشورها كه در بسياري از شهرهاي بزرگ بر پا شده است. قيمت‌ها براساس خدمات جنبي متفاوت است، اما در اثر رقابت و رشد فناوري آن چنان افتي داشته كه قابل مقايسه با آن زمان نيست.

اگر بخواهيد به حساب پول 25 سال پيش بگوييد الان قيمت يك سفر درجه يك به زير مدار كه شامل يك روز كامل، بازديد از موزه فضايي، چند سمينار و شبيه‌سازي روي زمين و آزمايش‌هاي پزشكي و در نهايت پروازي سه ساعته و البته سه وعده غذاي مفصل در بندرگاه و تعدادي عكس و يادگاري و... است، در حدود 4500 دلار درمي‌آيد.

با رشد اقتصادي 10 سال گذشته ديگر عدد دست نيافتني نيست و در چند ماه مي‌توان به چنين پس‌اندازي رسيد اما هيجان جاي ديگري است.

از همان موقع و البته خيلي پيش‌تر از آن صحبت هتل‌هاي فضايي در مدار بود. شركت‌هاي توريستي فضايي وقتي علاقه مردم را ديدند، براي سود بيشتر دست به رقابت در مدار زمين زدند.

در همان مداري كه زماني قلمرو ايستگاه بين‌المللي فضايي بود، نخستين هتل فضايي با امكانات كامل حدود 10 سال پيش به مدار رفت، اما رقابت اصلي و كاهش قيمت‌ها از پنج سال پيش شروع شد و همان موقع بود كه من اين شانس را پيدا كردم به تحقق روياي قديمي‌ام نزديك شوم.

سفر نوروزي من

هزينه چنين سفري هنوز بسيار بالا بود و من توان پرداختش را نداشتم. بايد چيزي حدود 1 ميليون دلار در حسابم پس‌انداز مي‌داشتم كه امكان‌پذير نبود، البته اين قيمت در مقايسه با قيمت سال‌هاي اول اصلا عددي به حساب نمي‌آمد، اما شغل من شغلي نبود كه بتواند چنين پس‌اندازي از دلش دربيايد.

شانس من زماني مطرح شد كه اولين پرواز زير مداري‌ام را انجام دادم و در عين حال از آن فرصت براي گفت‌وگويي با يكي از مسوولان طرح استفاده كردم. آن گزارش بازتاب خوبي پيدا كرد و وقتي آنها سابقه طولاني‌ام در گزارشگري در حوزه فضا را ديدند، پيشنهاد يك سفر شراكتي را دادند.

قرار شد براي بسته جديدشان كه در فروردين امسال برگزار مي‌شود، من مهمان آنها باشم اما در عوض مجموعه‌اي از گزارش‌ها را براي آنها تهيه كنم كه بتوانند در فيلم‌هاي تبليغي و مستندهايي كه از اين محصول جديد مي‌سازند استفاده كنند. من هم قبول كردم و بدين ترتيب برنامه سفر نوروزي من شكل گرفت.

بسته جديد كه از دو سال قبل پيش‌فروشش تمام شده بود، حال و هوايي ماجراجويانه داشت. اين پكيج شامل يك برنامه دو هفته‌اي بود كه البته پس از تاييد نتايج آزمايش‌هاي پزشكي آغاز مي‌شد.

در اين برنامه يك دوره آموزش فشرده، بازديد‌ها و سمينارها و شبيه‌سازي‌ها و ملاقات با دانشمندان و فضانوردان برجسته پيش‌بيني شده بود.

در سفر اول ـ كه من هم مسافر همان دوره بودم ـ يكي از اين ملاقات‌ها با اولين تيم فضانورداني بود كه قرار بود تا پنج سال آينده عازم مريخ شوند.

بالاخره جر و بحث‌هاي فني و سياسي و اقتصادي به نتيجه رسيد و قرار شد پنج سال بعد اولين سفر انساني به مريخ انجام شود.

سفري كه بيش از دو سال طول مي‌كشيد و البته شامل فرود بر مريخ نبود. فضانوردان با كمك سفينه‌اي كه در مدار زمين سر هم شده و عملا شبيه به يك شهرك كوچك بود به مدار مريخ مي‌رفتند، در آنجا ايستگاه كوچكي را در مدار مريخ نصب مي‌كردند (بخش عمده‌اي از سازه اين ايستگاه بخش‌هاي اصلي خود سفينه مادر بود) و پس از اقامت چند ماهه با سفينه بازگشت به زمين بازمي‌گشتند.

تجربه‌اي بي‌نظير

بخش ديگري از اين بسته دو سفر زير مداري بود كه مسافران را بيشتر با شرايط بي وزني حال و هواي سفر آشنا كند. در سفرهاي زيرمداري، مسافران مانند يك تكه سنگ به فضا پرتاب مي‌شدند و بعد باز مي‌گشتند. اوج هيجان اما درون هتل اصلي در انتظار بود.

اين هتل برخلاف نسل اول هتل‌ها يك بادكنك بزرگ با اتاقك‌ها و پنجره‌هاي كوچك نبود. غير از بخش اقامت و غذاخوري كه البته به سبك اولين حضور در فضا چندان مجلل نبود و از غذاهاي رايج در فضانوردي استفاده مي‌شد، اتاق رصد بود.

در اين بخش كه شبيه به يك زايده كروي از بخشي از بدنه هتل بيرون زده بود، اكثر ديواره‌ها را نوعي ماده تركيبي شفاف يا ابر شيشه پوشانده بود.

مقاومتش از بقيه بدنه حتي بيشتر بود، ولي چشم‌اندازي وسيع و بي‌نظير از زمين در زاويه‌هاي مختلف در اختيار بازديد كننده مي‌گذاشت.

هتل هر 90 دقيقه يك بار زمين را دور مي‌زد و مناظر چشم‌نوازي از زمين كه مي‌شد آنها را با كمك تلسكوپ‌هاي مستقر روي عرشه اين بخش با بزرگنمايي بالاتري هم ديد، نفس هر كسي را بند مي‌آورد.

وقتي سفينه بالاي مناطق شب زمين مي‌رسيد، مي‌شد رقص توفان‌ها و آتش‌بازي رعد و برق‌ها را از ارتفاع بالا مشاهده كرد و هنگام عبور در اين بخش برفارز ناحيه قطبي رقص پرناز و كرشمه نورهاي شفق‌هاي قطبي در فضا ديده مي‌شد.

اگرچه ارتفاع هتل به اندازه‌اي نبود كه بتوان زمين را به صورت كره‌اي كامل از آن ديد، اما همين تجربه بي‌نظير زندگي هر كسي را كه ساعتي در اين اتاق به جهان زير پايش مي‌نگريست تغيير مي‌داد.

اين شايد آخرين ماجراجويي بزرگ من باشد، اما اگر بعد از آن كار مهم ديگري انجام ندهم احساس مي‌كنم چيزي از دست نداده‌ام. براي همين هم خواستم تعطيلاتم يك ماه باشد.

نوروز پس از تحويل سال كنار هفت سيني كوچك عازم مدار زمين مي‌شوم و دو هفته ديگر كه برگردم مي‌خواهم مدتي فقط اين خاطره را تكرار و تكرار كنم تا به بخشي از ذهنم بدل شود.

اين سفر تا چندي ديگر آنقدر ارزان خواهد شد كه بسياري از مردم طبقه متوسط بتوانند آن را به انجام برسانند، اما درك اين تجربه چيزي نيست كه همه افرادي كه آن را تجربه مي‌كنند به دست آورند.

قدم زدن در فضا

اوج اين سفر استثنايي اما چيز ديگري بود. فراتر از هررويا و تخيلي. فراتر از هر تجسم و بياني؛ زماني كه براي اولين بار توريست‌هاي فضايي قادر شدند به راهپيمايي فضايي دست بزنند. اين گروه اولين گروه از مسافران هتل فضايي بودند كه مي‌توانستند قدم در فضا بگذارند.

سيستم پيشنهادي شبيه به صندلي‌هاي جت‌داري بود كه در ابتداي مسافرت‌هاي فضايي بروس مك اندلس آن را امتحان كرده بود، با اين تفاوت كه اين بار براي امنيت بيشتر، كنترل سفينه در اختيار اپراتوري درون سفينه بود و از راه دور كنترل مي‌شد.

به اندازه كمي امكان مانور در برنامه وجود داشت و شما مي‌توانستيد زمان و نوع قرارگيري را مشخص كنيد و البته هميشه دو فضانورد كاركشته در فاصله‌اي نه چندان دور مواظب بودند تا اتفاقي نيفتد.

سوار بر اين صندلي آرام‌آرام بدون آن‌كه متصل به جايي باشيد، از عرشه هتل دور مي‌شديد و خودتان تبديل به قمري موقت براي سياره مادري مي‌شديد. تنها و بدون اتصال به جايي بر فراز گوي شگفت‌انگيز زمين شناور باقي مي‌مانديد و احساسي را تجربه مي‌كرديد كه ديگر هيچ گاه رهايتان نمي‌كرد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: علم و فناوري، ،


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به پاتوق مي باشد.